تجربه نشان داده است هر وقت دیدم علمای اسلامی مینویسند: «علما بر این موضوع اجماع دارند.»، باید با تردید زیادی به ادعایشان بنگرم. در برخی موارد این جمله حاکی از واقعیت نیست، چراکه برخی علما خودشان را ملزم به دقیق گویی نمیبینند، اما در بسیاری از موارد هم ناشی از به رسمیت نشناختن برخی نحلههای اسلامی است. مثلا برخی اشاعره، معتزله و شیعیان را داخل مسلمانان نمیدانند یا حداقل ادعاهایشان را قابل بررسی نمیدانند. این رویکرد باعث میشود وقتی دربارهی صحت ادعایی خاص قلم میزنند، نظر علمای نحلهای که به رسمیت نمیشناسند را اصلا جزو نظرات به حساب نیاورند و ادعا کنند علمای اسلامی بر صحت آن ادعای خاص اجماع دارند.
این قضیه آنقدر متداول است که من دیگر از این ادعاهای کذبِ اجماع تعجب نمیکنم. اما مواردی که تا دو روز پیش دیده بودم، به رسمیت نشناختنشان به این صورت بود: اصلا به روی خودشان نمیآوردند که ادعای دیگری هم وجود دارد. اما پریروز دیدم جعفر سبحانی گوی سبقت را از سایرین ربوده است. ایشان در فصل دوم کتاب کلیات فی علم الرجال در پی اثبات نیاز به علم رجال برآمده است. در قسمت ادلهی نافیان نیاز به علم رجال، نام اخباریان را آورده و ۸ دلیل را از زبان آنها بازگو کرده است.
بدیهی است که این مساله، یعنی ایشان به روی خودش آورده که اخباریانی هستند که نظر دارند و نظرشان هم قابل بررسی است. اما چه رویکرد عجیبی در ایشان باعث شده وقتی از ادلهی اثبات نیاز به عل رجال سخن میگوید، یک دلیل مستقلش را این قرار دهد:
«أجمع علماء الإمامیّة، بل فرق المسلمین جمیعاً فی الأعصار السابقة، على العنایة بتألیف هذا العلم وتدوینه من عصر الأئمة- علیهم السلام -إلى یومنا هذا، ولولا دخالته فی استنباط الحکم الإلهی، لما کان لهذه العنایة وجه.»
تمامی فرق مسلمین از گذشته تا کنون بر این مساله اجماع دارند؟ پس آن اخباریها -که موضوع بحثش نقد نظر آن هاست- چه کسانی هستند که نظراتشان را آورده و نقد کرده است....؟ مگر نه اینکه اخباریها جریان غالب بسیاری از حوزههای علمیه در اغلب قرون گذشته بودهاند؟
اگر چه قبحِ نفسِ وقوع اینگونه برخوردها، آنقدر زیاد است که دلم نمیخواهد کمیت افراد به رسمیت شناخته نشده را در میزان تقبیحم دخیل بدانم.